عيد فطر آمد و شد خانه دل جای سرور پير و برنا زخلايق همه شاد و مسرور
مه شوال زده خيمه به بستان فلك میدهد مژده ز آمرزش و پاداش غفور
حيف باشد كه لبت نشكفد از خنده چو گل كه برون شد ز پس پرده كنون آن مسرور
نه منم شاد بدين عيد سعيد از دل و جان كه نوای طرب آيد زلب جمع طيور
میشنيدم زنسيم سحر اين مژده كه عيد باد فرخنده به پيران و جوانان غيور
ديدم اندر سر بازار كه رندی میگفت ياد باد آن می و مینوشی شبها و سحور
ديو ظلمت به مه روزه زپا درافتاد اهرمن گشت به شمشير عبادت مقهور
بعد يك ماه عبادات و دعاهای كثير جان و دل هست زانوار الهی پر نور
چون كه يكماه زدی بر سر شهوت افسار به كمند تو درآمد چو اسيری مجبور
ذوب شد كوه گنه زآتش سوزان صيام وين بود يك ثمر از اين شجر باغ شهور
صبر بنما كه هويدا شودت رستاخيز آن زمانی كه سرافيل دمد اندر صور
شجر روزه ثمر میدهد آن روز بسی شادمان میشود آن صائم كوشا و صبور
رمضان سفره الطاف خدا بود ولی خجل آنكس كه نشد ساكن آن خوان غفور
ليك آن صائم كوشنده و پاكيزه سرشت سرفراز است كه به طاعات طهور
گرچه آمد به سر آن ماه كه بد مخزن فيض نشود خشك ولی چشمهی فياض شكور
نيك بنگر كه چه سان ماه خدا زود گذشت همچو بادی كه شتابان گذرد از ماهور
هان مشو غره بدين عمر كه آن هم روزی میرود از كف و آنگه كه تويی مست غرور
گرچه هستيم به دل شاد از اين عيد سعيد ليك صد حيف كه رفت از كف ما آن مه نور
صبحدم بزم نماز است بسی پر رونق به صفاهان و به تبریز و قم و خرمشهر
گوئيا گشته به پا محشر كبری كه چنين خلق هستند روان سوی مصلای حضور
هر يكی با دگری خندهكنان میگويد عيد فطر آمد و شد خانهی دل جای سرور
عید فطر بر همه شما مبارک باد
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :